تسلیم در زندگی


توی دنیای به این بزرگی انسانها به دو گروه تقسیم میشن:
یک دسته کسانی هستند که در مقابل حوادثی که اتفاق می‌افته مقاومت می‌کنن و دسته‌ی دوم افرادی که در برابر زندگی تسلیم هستند. اکثریت با کسانی‌ست که مقاومت میکنن٬‌ این افراد همیشه احساس یاس و ناامیدی و شوربختی دارن.
آدم‌های اندکی یافت میشن٬‌ که شجاعت تسلیم شدن در برابر حادث شدگی رو داشته باشن. تسلیم شدن نه به معنای نداشتن قدرت و اقتدار بلکه به مفهوم سر فرودآوردن در برابر ذات اقدس الهی‌ست. چنین تسلیمی جسارت طلب میکنه٬‌ اعتماد به نفس فوق‌العاده‌ای رو در وجود انسان به نمایش می‌گذاره. انسان ضعیف‌النفس هرگز قادر به چنین حرکت لطیفی نخواهد بود.
اونهایی که از نوعی حقارت رنج می‌برن٬‌ کسانی که احساس ضعف میکنن٬ به دلیل ترس موجود در وجودشون در برابر زندگی مقاومت میکنن. چرا که خوب میدونن اگه تسلیم بشن در زندگی گم خواهند شد.
کسی که از موهبت اعتماد درون برخوردار باشه٬ تسلیم محض حادث شدگی می‌شن و چنین تسلیمی یعنی پذیرش ایزد در دل٬‌ یعنی فراهم آوردن بستر مناسب برای حضور یگانه‌ی هستی‌بخش.
‌حوادث و اتفاقاتی که گاهی ما اونها رو ناگوار می‌پنداریم٬‌ بخشی از زندگی ما هستن که در زمان خلقت رخ دادن و ما امروز شاهد نمایش زیبای اون هستیم.
شما٬‌ من و هر عزیزی که در زندگیمون داریم٬ توان حس رهایی در زندگی رو به زیبایی تجربه کنیم و این آزادی متاعی‌ست که فقط به بهای پذیرش خواست ایزد و تسلیم بودن به دست میآد. 
هر چند این صحبت می‌تونه برداشت‌های متفاوتی داشته باشه و شاید برخی از ما به این نتیجه برسیم که باید دست روی دست بگذاریم تا جریان زندگی کشتی زیوش ما رو به هر کجا که اراده میکنه٬ با خود ببره. اما نه.  
هدف رو مشخص میکنیم. برای رسیدن به هدف برنامه‌ریزی می‌کنیم و سپس گامها رو بر می‌داریم اما اگه اتفاقی مانع از بروز رسیدن به خواسته شد٬ می‌پذیریم که باید تلاش دیگری در مسیری دیگر آغاز کنیم. 


شادیتون فزون و مراقب خودتون باشین 

 

پذیرش آرامش


من طربم٬ طرب منم٬ زهره زند نوای من
عشق میان عاشقان٬ شیوه کند برای من
« مولانا»

درود به همدلان و عزیزانم ضمن تبریک روز ۲۹ بهمن روز عشق در ایران باستان ٬ سپاس فراوانم نثار تمامی یاری‌گرانم باد که با گل‌واژه‌های‌ دل‌انگیزشون بهترین راهنما و همراه هستند.

تا به حال حتما به این نکته پی بردین که همه‌ی انسانها‌ به نوعی در طلب آرامش هستند و برخی نیز به نوعی از اون دست پیدا میکنن اما این آرامش فقط لایه‌ای نازک به دورشون میکشه. آنقدر نازک که حتی به اندازه‌ی پوست بدن هم ضخامت نداره. کافی‌ست خراشی بر اون بیندازیم٬‌ همه‌ی آرامش بر باد خواهد رفت و هم‌آهنگی وجود از بین می‌روه.
چنین آرامشی به نقابی بر چهره‌ شبیهه٬ ساختگی‌ست و نقشی بیش نخواهد بود.
حقیقت همواره از فراسو می‌آد. ما قادر به تولید اون نیستیم٬ زیبایی اون هم در همین نکته نهفته‌ست.
بنابراین بخاطر داشته باشیم که در جستجوی آرامش نباشیم٬‌ بلکه در طلب تخلیه‌ درون باشیم. با خالی کردن خود٬‌ آماده‌ی دریافت حقیقت می‌شیم؛ حقیقت همیشه می‌آد و همواره در راه است. هرگاه درونی را خالی از رنگ و خواسته و اندیشه و مهمتر از همه منیت ببینه٬ بی‌درنگ آن را سرشار خواهد کرد.


آرامشی مانا برای همه‌ی عزیزان آرزومندم

روز عشق در ایران باستان


درود به همه‌ی عزیزان:

 امروز وقتی به سایت مورد علاقه‌ام سر زدم مطلب جالبی رو دیدم که خالی از لطف نیست برای عزیزانی که قدم پر مهرشون رو به این کلبه میزارن٬ بازگو کنم. برای من که واقعا جالب بود و تفکر برانگیز که چه زیبا بود احساسات و رنگهای زندگی در دورانی که عشق جایگاه ویژه‌ای در قلبها داشت. 
 
در ایران باستان، بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است جالب است بدانید که این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از والنتاین فرنگی این روز "سپندار مذگان" یا "اسفندار مذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن این روز به عنوان "روز عشق" به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، "مهرگان" لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند

سپندار مذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌کردند

بر گرفته از سایت پارس‌پلانت نوشته شده توسط: خشایار

این روز زیبا بر تمام زیبادلان خجسته و مبارک باد و امیدوارم هر کدوم از ما یاد بگیریم که از لحظه‌هامون عشق بیافرینیم.

شادیتون افزون و عشقتون مانا