مهرگان


روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان

مهر بیفزا ای نگار ماه چهر مهربان

مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر

مهربانی که به روز مهر و جشن مهرگان

(مسعود سعد سلمان)  

 

مهر بلند بالایی که بر فراز ایستاده است ...

 

آن دیرپا سنت کهن بوم و بر در باب آئین مهر و سیر تکاملی‌اش، با اشاره‌ای گذرا می‌توان گفت:‌که در مهرگان که هر بار در موسم برگ ریزان با عود و عنبر به استقبالش می روند و آهنگ خوش عدالتی به یغما رفته را، به پاس مهر و جلال او نور باران می‌کنند.

از مهر، به عنوان نموداری از خلق و خوی ایرانی و مزدایی یاد شده است. به باور متفکران برای انسان‌های سپیده دم تاریخ خورشید، پدیده‌ای جذاب، فریبا، جنجال انگیز و شگفت‌آور بوده است. خورشیدی که هر بامداد از دل خونین فلق روی تابنده مهر ظاهر می‌شود و پویندگی  روزانه خود را در زیر گنبد بلورین آسمان آغاز می‌کرد، تا زمانی که در ارغوان دردآلود شفق فرو می‌نشست!‌

مهر که این جشن به او نسبت داده شده در اوستا از زمره بزرگترین ایزدان می‌باشد او ایزد نور و پرتو خورشید شناخته می‌شود. و صفات آن داور مجری و موکل بر پیمان و عهد در بین مردم است که با دقت و وسعت عمل، نظاره گر در دایراه‌ی عمل شناخته شده است.

این چشن در پاسداشت پایان درو و برداشت محصول مهرگان، آن خجسته روز که در مهرورز (روز شانزدهم)  از ماه مهر بر پا می‌شده و به باور اسطوره شناسان مخصوص ایزد مهر بوده است. مهر میانجی بین تاریکی شب و روشنی روز است. میانجی دل سیاهی شب و حدیث بی پایان مقاومت در برابر استبداد شب اندیشان مکرر انسان. این مهر است که از دل آتش ها فوران کرده،‌ راه می‌پوید. چالاک و استوار، عظیم و گرم، پرتو افشان و فروزنده می آید و نیایش میکند.

در ایران باستان سال به دو فصل تابستان و زمستان تقسیم میشد. به عبارت دیگر سال دو نقطه‌ی اعتدال بهاری و اعتدال پاییزی داشت. جشن اعتدال پاییزی به نام میترا بود که میتراگان یا مهرگان خوانده می‌شد، یعنی کوششی برای آوردن غله و  پروار کردن چارپایان و فصل آرامش و استراحت آغاز می‌شد.

درباره‌ی معنی مهرگان و وجه تسمیه‌ی آن سخن بسیار است. مشهورترین انگیزه‌ها، نسبت این جشن به مهر یا میترا ایزد بزرگ و مشهور آریایی می‌باشد. نام شانزدهم هر ماه،‌ نامزد است به مهر و به همین جهت در ماه مهر و روز مهر، جشن مهرگان برگزار می‌شد. در برخی از منابع آمده است که شهریاری جمشید، ضحاک بر ایران زمین دست یافت و سلطنتی هزار ساله را آغاز کرد. دوران حکم رانی او برای ایران سیه روزی به همراه داشت و با شوریدن فریدون از نسل جمشید از سلطنت کنار رفت و او را به کوه دماوند به بند کشیدن. ایرانیان به شکرانه‌ی این موهبت و آزادی که در روز مهر از ماه مهر روی داده بود، جشنی بزرگ ساختند و و آن را جشن مهرگان نامیدند.

در این روز پادشاهان ایران تاجی به سر می‌نهادند که صورت آفتاب، در میان چرخی گردان، بر آن منقوش بود. هنگام طلوع آفتاب، یکی از سپاهیان، در حیاط قصر بانگ بر میداشت:‌" ای فرشتگان به عالم فرود آیید و شیاطین و بدکاران را از دنیا برانید" ‌در این روز پادشاه به مردم بار عام می داد، البسه‌ی تابستانی خود را می‌بخشید و خوان مهرگانی می گستراند و مردم به پادشاه هدایایی اهدا می کردند. د راین روز خوردن انار و استشمام گلاب را روا نمی‌دانستند. کشاورزان از خرمن خویش برای آتشکده هدیه می‌آوردند و هر خانواده در خور توان خود قربانی میداد. به گمان این قربانی همان اشاره به گاو یکتا آفریده، است که بذر گیاهان و جانوران سودمند از بدن او ریخته می شد و این قربانی برای تجدید حیات گیاهان و جانوران سودمند می‌بود.

کشتکاران و مردم در جشن مهرگان، به تکاپو می افتادن. زنان در کشتزاران و دامنه‌های سرسبز به هم نوایی و جشن مشغول می‌شدند. مردان قدر زنان را که همدوش آنها در شالیزارها و خرمن‌ها رنج برده و تلاش کرده بودند و آذوقه برای روزان سخت زمستان فراهم کرده بودند، محترم می‌شمردند. پسران و دختران دم بخت اندیشه‌ی خانه مشترک در سر می‌پروراندند. زیرا که مهرگان ایزد پیمان و صلح است.

 

گرم هر کار مست هر پندار

همره هر پیام هر سوگند

در دل هر نگاه هر آواز

بسراییم :

مهرگان خوش باد

 ( هوشنگ ابتهاج)

 

باری مهر آمده است

در پناه معبد عشق

رویارویی با مشکلات


درود بیکران به همه‌ی عزیزان و همراهان نیوشای سخن

مدتی مسافرت بودم و سعادت بودن در جمع دوستان رو از دست دادم و الان دلشادم که یکبار دیگه امکان همسایگی وجود داره.

توی این مدت یک موضوعی که ذهنم رو بخودش مشغول کرده بود نگاه کردن به زندگی شخصی بود. بیاین لحظه‌ای درباره زندگی خودمون فکر کنیم و به یاد بیاریم که مهم‌ترین درسی که از زندگی گرفتیم چی بوده؟‌ توانمندی‌ها و با ارزش‌ترین ابعاد وجودیمون رو چطور کسب کردیم؟ اگه توی زندگی با موانع و مشکلات برخورد نکرده بودیم آیا می‌تونستیم توانمند بشیم؟ البته این به این معنی نیست که باید به مشکلات عشق بورزیم اما وجود مشکلات توی زندگیمون یک حقیقت انکار ناپذیره.

اگه بخوایم منصفانه به مشکلات نگاه کنیم، اونها در واقع هدایا و موهبت‌هایی هستند که لباس‌های مبدل پوشیدن. در دل این مشکلات مهمترین درس زندگی ما نهفته است. اگه با این دید به موانع نگاه کنیم به این حقیقت پی می‌بریم که چالش‌ها،‌ شرایط رشد رو برای ما فراهم می‌کنن. اگه حل اونها دشوار نباشه به این معناست که موثر نیستند و درسی عبرت آموز به همراه ندارن.


چند نکته رو درباره مشکلات و موانع باید به خاطر بسپاریم:‌

*مشکلات و موانع معایب و کاستی‌هامون رو به رخمون می‌کشند.

*مشکلات و موانع به ما نشون میدن که کدوم درس‌های زندگی رو هنوز خوب نیاموختیم.

*مشکلات و موانع کلید حساسیت ما رو روشن می‌کنن.

*اونها با ما نامهربون هستن.

*دردها رو تازه میکنن و از ترفندهایی دردناک و ترسناک برای جلب توجه ما استفاده می‌کنن.

*اونها ما رو مجبور میکنن که از خواب غفلت بیدار شیم و با انچه از اون رویگردونیم و فراری بودیم روبرو بشیم.

*اگه توی زندگی با مشکلات و موانع روبرو نبودیم هرگز اقتدار رو نمی‌آموختیم.

*چنانچه با چالش‌ها روبرو نمی‌شدیم هرگز انعطاف‌پذیری رو یاد نمی‌گرفتیم.

*هرگز صبر و بردباری در زندگی نداشتیم.

*هیچ زمان به ثبات قدم و استقامت و پشتکار نمی‌رسیدیم.

*ایمان نقشی در زندگیمون نداشت

*و مهم‌تر از همه اگه درد نمی‌کشیدیم هرگز عشق و محبت و شور رو نمی‌آموختیم.

 

پس به این نکته واقف باشیم که چالش‌ها بزرگترین درس‌های زندگی رو به ما میدن.

 


برگزیده:

چالش‌ها،‌ شرایط رشد رو برای ما فراهم می‌کنن.

 


در پناه معبد عشق

 

 

 

 

خط سوم


آن خطاط سه گونه خط نوشتی

یکی خود خواندی و لاغیر
یکی هم خود خواندی و هم غیر
یکی نه خود خواندی نه غیر
آن خط سوم من بودم

*   *   *   *   *

نظر شما در مورد خط سوم چیه‌؟‌


در پناه معبد عشق