به نام نامی عشق
نازنینان قبل از هر سخن سپاسم رو پذیرا باشین بخاطر همراهیتون که گل واژهها و نظرات و انتقادات شما گرامییان بزرگترین راهگشا و راهنماست.
عشق را میتوان هم به خورشید و هم به ماه تشبیه کرد.
خورشید :عشق در ابتدا به مانند خورشید نماد گرمی و پر شوریست. وقتی که عشق در درون انسان پا میگذاره٬ زندگی٬ شور٬ اشتیاق٬ ماجرا جویی در رگهای انسان شروع به پویایی مکنه. انسان احساسی متفاوت نسبت به گذشته پیدا کرده و انرژی وصف ناپذیری در خویش هویدا میبینه. عشقی گرم که منتشر میکنه و منتشر میشه.
ماه: ماه نماد عشقی سرد و احساسیست. بله سرد اما احساسی شگرف در خویش نهفته داره. این بعد کاملا متفاوت از عشق خورشیدیست. سرد٬ پر آرامش و سرشار از سکوت.
بسیاری از انسانها خواهان عشقی متین و ملایم هستن اما برای دستیابی به چنین حسی باید عشق خورشیدی رو پشت سرگذاشت و از وادی اون گذشت. اگه عشقی پر حرارت٬ تجربه نشه٬ تجربهی عشقی پر آرامش عملا غیر ممکنه. بنابراین خورشید٬ سکوی پرش برای دست یافتن به نیروی ماهه و کسانی که به خورشید نرسیدن٬ هرگز به ماه دست نخواهن یافت.
باید پلی بود بین این دو. ابتدا باید خورشیدوار زیست؛ گرم و پر شور و پر حرارت و ماجرا جو و به دل دریای حوادث شتافت و سپس بازگشت. بازگشت از سفر تنها زمانی آغاز میشه که تجلیات عشق سوزان خورشید تجربه شده باشه و فرد در عشق شعله ور شده و در دیگری متولد گشته باشه. در حقیقت در خورشید خود را سوزانده و دیگری رو متجلی ساخته در این حال دست افشان و سرمست با رهآوردی از سوختن من و رسیدن به تو به سکوت و آرامشی اهورایی خواهد رسید.
عشقی که در خنکا سایه دارد.
بنابراین٬ ابتدا باید در آتش عشق پرتاب شد٬ تا آنگاه٬ آتش گلستان شود.
عشقتون افزون
نیوشای سخن
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1383 ساعت 02:21 ب.ظ
توی دنیای به این بزرگی انسانها به دو گروه تقسیم میشن:
یک دسته کسانی هستند که در مقابل حوادثی که اتفاق میافته مقاومت میکنن و دستهی دوم افرادی که در برابر زندگی تسلیم هستند. اکثریت با کسانیست که مقاومت میکنن٬ این افراد همیشه احساس یاس و ناامیدی و شوربختی دارن.
آدمهای اندکی یافت میشن٬ که شجاعت تسلیم شدن در برابر حادث شدگی رو داشته باشن. تسلیم شدن نه به معنای نداشتن قدرت و اقتدار بلکه به مفهوم سر فرودآوردن در برابر ذات اقدس الهیست. چنین تسلیمی جسارت طلب میکنه٬ اعتماد به نفس فوقالعادهای رو در وجود انسان به نمایش میگذاره. انسان ضعیفالنفس هرگز قادر به چنین حرکت لطیفی نخواهد بود.
اونهایی که از نوعی حقارت رنج میبرن٬ کسانی که احساس ضعف میکنن٬ به دلیل ترس موجود در وجودشون در برابر زندگی مقاومت میکنن. چرا که خوب میدونن اگه تسلیم بشن در زندگی گم خواهند شد.
کسی که از موهبت اعتماد درون برخوردار باشه٬ تسلیم محض حادث شدگی میشن و چنین تسلیمی یعنی پذیرش ایزد در دل٬ یعنی فراهم آوردن بستر مناسب برای حضور یگانهی هستیبخش.
حوادث و اتفاقاتی که گاهی ما اونها رو ناگوار میپنداریم٬ بخشی از زندگی ما هستن که در زمان خلقت رخ دادن و ما امروز شاهد نمایش زیبای اون هستیم.
شما٬ من و هر عزیزی که در زندگیمون داریم٬ توان حس رهایی در زندگی رو به زیبایی تجربه کنیم و این آزادی متاعیست که فقط به بهای پذیرش خواست ایزد و تسلیم بودن به دست میآد.
هر چند این صحبت میتونه برداشتهای متفاوتی داشته باشه و شاید برخی از ما به این نتیجه برسیم که باید دست روی دست بگذاریم تا جریان زندگی کشتی زیوش ما رو به هر کجا که اراده میکنه٬ با خود ببره. اما نه.
هدف رو مشخص میکنیم. برای رسیدن به هدف برنامهریزی میکنیم و سپس گامها رو بر میداریم اما اگه اتفاقی مانع از بروز رسیدن به خواسته شد٬ میپذیریم که باید تلاش دیگری در مسیری دیگر آغاز کنیم.
شادیتون فزون و مراقب خودتون باشین
نیوشای سخن
شنبه 1 اسفندماه سال 1383 ساعت 02:50 ب.ظ