۱۵ نکته در آخرین روز بهار


با یک درود که هنوز بوی بهار نارنج به همراه خود داره خدمت عزیزانم
اینبار چند نکته خود نیوشای اون بودم تقدیمتون میکنم

1 ) زندگی تغییر مدام است.
2 ) قلمرو عشق قلمرو خداست
3 ) تنها در قمار عشق بازنده برنده است
4 ) انسان همان چیزیست که خود باور دارد
5 ) در قمار عشق باید پاکباز بود نه زاهد ریایی
6 ) عشق نخستین گام به سوی خودخواهی است
7 ) شکست چیزی نیست بجز دست کشیدن از تلاش
8 ) بزرگترین شجاعت در زندگی شجاعت بودن است
9 ) ادب کم هزینه ترین و پربهاترین کالای جهان است
10) زندگی دشمن شما نیست اما طرز فکرتان میتواند دشمن شما باشد
11) سعادت نصیب کسانی میشود که آماده ی گسستن از ذهنیت عوام هستند
12) اگر در اولین قدم موفقیت نصیب ما میشد سعی و عمل دیگر معنایی نداشت
13) ارباب دیگران بودن آسان است بر خود حکم راندن و حکومت کردن دشوار خواهد بود
14) وقتی که بجز عشق چیزی برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه میشویم که فقط عشق کافیست
15) داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا میشوند بلکه این است که آنان از دوست داشتن باز میمانند


مراقب خودتون باشین
همیشه دوستتون دارم

داوری


کوه و سنجاب با هم نزاع می‌کردند
کوه به سنجاب گفت: "تو یک کوچولوی مغرور هستی"‌
سنجاب پاسخ داد: "تردیدی نیست که تو خیلی بزرگی، همه چیز باید گرد هم آیند تا این فضا را بسازند. اما فکر نمی‌کنم که مقام و موقعیت من مایه‌ی شرمندگی‌ام باشد. البته من به بزرگی تو نیستم اما تو هم به کوچکی من نیستی و حتی نصف چابکی و سرزندگی مرا نداری. انکار نمی‌کنم که تو می‌توانی یک ردپای زیبای سنجاب بسازی اما بدان که استعدادها متفاوت است؛‌ همه چیز خو ب و کامل و تمام عیار آفریده شده و آنچه هست واجب و ضروری‌ است. اگر من نمی‌توانم جنگلها ار بر روی پشت خود حمل کنم تو نیز نمی‌توانی یک فندوق را بشکنی."‌

همیشه دوستتون دارم
در پناه معبد عشق

نیایش حقیقی چیست؟


آنچه را که شنیده‌ای؛‌ خواه عقاید قدیمی و منسوخ گذشته
که سینه به سینه و نسل به نسل؛ به تو رسیده،
و یا چیزهایی که بارها از آن سخن به میان آمده؛
و یا سخنان مکتوب حکیمان و فرزانگان گذشته؛‌
 یا حدس و گمان؛
و یا سخن بزرگترها و استادان؛

تنها زمانی باور کن و بپذیر که پس از مشاهده و موشکافی، از انطباق آن با عقل و استدلال یقین حاصل کنی و بدانی که به سود منفعت همگان تمام خواهد بود. 


(بودا)

درود میفرستم خدمت همه‌ی عزیزان متاسفانه به علت فیلتر شدن سایت بلاگ اسکای امکان حضور و به روز کردن وبلاگ رو نداشتم از اینکه توی این مدت نتونستم خدمت عزیزانی که همیشه جایگاه ویژه‌ای در قلبم دارند٬ باشم٬ پوزش میخوام. امشب هم به لطف یکی از دوستان و همراهان بسیار عزیز برادر مهربان و بزرگوارم فرامرز و با اکانتی که ایشون در اختیارم قرار دادن از دام فیلتر بلاگ اسکای گذشتم و تونستم بیام اینجا فرامرز جان سپاس که با همت شما یکبار دیگه این سعادت رو داشتم که در کنار دوستان خوب باشم
سخن با گفته‌ی بودا آغاز شد و حال بهتره که یک رابطه بین ایمان و باور و نیایش با استدلال و درک پیدا کنیم. عشق تنها نیایش حقیقیست. نیایش، به هیچ‌وجه رسمی نیست و نمیتونه باشه؛ اگه رسیمت پیدا کنه، دیگه نیایش نیست. نیاش رو نمیشه به کسی یاد داد. اگه این طور بشه، لطف نیایش به کل از دست میره. دینداری چیزی نیست که در کتاب و دفتر بشه اون را فراگرفت. باید به یک باور و به یک احساس به نام دین مبتلا شد. باید اون رو تنفس کرد. هیچکس نمیتونه او رو به انسان بیاموزه، اما خود انسان می‌تونه اون رو فرابگیره؛ لطف اون در تجربه‌ی شخصی و اصالت و حقیقت اون، اینگونه پدیدار میشه.

نیایش رسمی در آیین‌های موجود، از روح نیایش دور افتاده و شرطی شده. کودکان تحت اجبار والدین و ترس از اونها این مفاهیم و فرا می‌گیرن و با ذهنیت محدود در این زمینه بارمیآن. اونها مجبورن که اون چیزی رو فرابگیرن که طوطی‌وار براشون تکرار شده. اما دلشون بر درستی کارشون گواهی نمیده. نیایش اگه از دل باشه و از روی ایمان و باور هویت راستین پیدا میکنه و بین انسان و کل هستی پل می‌زنه. پس میشه گفت: نیاش رابطه‌ی جزء است با کل، رابطه‌ی موج است با دریا. اما این رابطه‌،‌ یک رابطه‌ی قلبیست نه یک رابطه‌ی ذهنی. اما هر اون چیزی که هست دلیلی در خود نهفته داره و این درست برمی‌گرده به استدلال و منطق. پس در حقیقت نیایش یک رابطه‌ی قلبی به همراه باوری عمیقه.

سکوت را بیاموز

بگذار، ذهن آرام تو

گوش کند و بیاموزد.

                                                                                                      (فیثاغورث)

همیشه دوستتون دارم
در پناه معبد عشق