داوری


کوه و سنجاب با هم نزاع می‌کردند
کوه به سنجاب گفت: "تو یک کوچولوی مغرور هستی"‌
سنجاب پاسخ داد: "تردیدی نیست که تو خیلی بزرگی، همه چیز باید گرد هم آیند تا این فضا را بسازند. اما فکر نمی‌کنم که مقام و موقعیت من مایه‌ی شرمندگی‌ام باشد. البته من به بزرگی تو نیستم اما تو هم به کوچکی من نیستی و حتی نصف چابکی و سرزندگی مرا نداری. انکار نمی‌کنم که تو می‌توانی یک ردپای زیبای سنجاب بسازی اما بدان که استعدادها متفاوت است؛‌ همه چیز خو ب و کامل و تمام عیار آفریده شده و آنچه هست واجب و ضروری‌ است. اگر من نمی‌توانم جنگلها ار بر روی پشت خود حمل کنم تو نیز نمی‌توانی یک فندوق را بشکنی."‌

همیشه دوستتون دارم
در پناه معبد عشق

نظرات 7 + ارسال نظر
سهیک*** سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:12 ب.ظ http://www.tabar.blogsky.com

نیوشاجان با درود فراوان...........
مائیم که گه نهان و گه پیدائیم
گه مومن و گه یهود و گه ترسائیم
تااین دل ما قالب هردل گردد
هرروزبصورتی برون میائیم...
ارادتمندهمیشگی....سهیک

شباهنگ* چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:52 ق.ظ http://hamnafas.blogsky.com

سلام عزیز مهربونم/
حتی قصه هات هم خالی از تامل نیست. تامل به بودن. به آنچه که هستی و بسا به آنچه که میتوانی باشی. به بالیدن به تمام داشته هایت .
راستی هیچ میدونی از حالا به بعد هر وقت سنجابای درخت کنار خونمونو ببینم یاد این حکایت شیرینت خواهم افتاد؟ حتما عکسشونو برات میفرستم....
باز هم ممنونم از اینکه مرا به بالیدن به داشته هایم یادآور شدی!
پاینده باشید و در پناه حضرت دوست

فریادایران دخت*** چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:10 ق.ظ http://www.faryad-e-irandokht.blogsky.com

نیوشای گرامی....گرم یادآوری یانه...
کاملا درست است خردکل هستی نظمی شگفت ساخته که انسان با همه ظرفیت های فکری اش دردرک آن در می ماند
کافیست به حافظه مورچه کوچک تنها فکرکنیم ...وآنوقت چنان غرق حیرت خواهیم شد که ازآنسان بودن! خود خنده مان می گیرد..حال در این پیچیدگی های خارج ازاندیشه آدمی..چه نادانند کسانی که اززاویه تنگ باورهای دست ساز آدمهائی گاهی زیرمتوسط! میخواهندهستی را تفسیرکنند!!!!!!
رازدهربسیارفراترازاین باورهای کودکانه و ابتدائیست...
سالم وسرحال باشی عزیز.

هامین چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 05:33 ب.ظ http://hamgh.persianblog.com

درساغرما گل شرابی نشکفت
دراین شب تیره، ماهتابی نشکفت
گفتم به ستاره خانه صبح کجاست؟
افسوس که بر لبش جوابی نشکفت.

شباهنگ* چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:47 ب.ظ

* .. * . * ..: :
¸.•´¸.•*´¨)¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•` ** دوستت دارم
...*(¨`·.·´¨) *.*.*.*.*.*.*.*.*.*.
. * .`·.¸(¨`·.·´¨) * . * . * . * ...*. *
. * .*.. *`·.¸.·´* (¨`·.·´¨) * . * . * .
* .. *..(¨`·.·´¨). *`·.¸.·´* . * . * . *
..* ... *`·.¸.·´ * *. * . * . * ... * . *
* . * . * . . * . *.*. * . * . * .. * .*
___00000___00000 *.*. * . * .. * . * .
__0000000_0000000. * . * . * . * .* ..
__000000000000000. * . * . * . * . * .
___0000000000000 * . * . * . * ... * .*
____00000000000 * . *. * . * .* .. * . *
______0000000 * . *. * . * . * .. * . *
________000 * . *. * . * ... * . * .. * .
_________0* . * .. ** .. * . * . * .
* . * .. ** .. * . * . * . * . * .. ** ..
.. * . ( *** /) * . *.*.*..*.*..*.*..*
.* . * ( (_)/ ) * * .
.* . * (_ /| _) . * .
.* . * . /___ * . . * . * . *.*. * .
*´¨)
¸.•´¸.•*´¨)¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•` همنفسم *

چکاوک** جمعه 27 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:43 ق.ظ http://www.talashgar.blogsky.com

نیوشای جان سلام ..............راز ورمز طبیعت بسیار پیچیده و شگفت انگیز است...من فقط می توانم با گشتن در کوچه های این هزارتو...درس بیاموزم تجربه فراگیرم...حافظه مور برای من انسان درسی است که گستاخ و مغرور نشوم
آن شیادانی که با نابلدی ادعاهای فراانسانی میکنند
پست ترین موجودات هستی اند..ازطبیعت بیاموزیم و مغرور نشویم....تندرست و بهروزباشی.

حلیه چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:35 ق.ظ http://www.mahpenhan.persianblog.com

سلام وبلاگ عالی و قلم خوبی داری موفق باشی .اگر تو انستین بنده نوازی کنین و به من هم سر بزنین
ماه پنهان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد