یک بهارانه و یک درود و یک شادباش


باز کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقیها را جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است

با درودی از سر مهر در این بهار دلانگیز

مدتی بود که سعادت بودن در کنار عزیزان رو از دست داده بودم و دلشادم که بار دیگه این موهبت نصیبم شد که بتونم سلام و شادباشی در فصل دوباره از نو جوانه زدن و از نو شکفتن داشته باشم خدمت مهربانانم. 

از همه ی عزیزانی که توی این مدت به یادم بودن و با شیرینی گفتارشون و نظرات ارزشمندشون مانند گذشته بهترین آموزش‌ها رو به همراه آوردن سپاسگزارم.  

یکبار دیگه بهار با تمام جلوه های زیبای آفرینش از راه رسید. از مدتی پیش صدای قدمهای دلانگیزش توی کوچه و خیابون‌ها و دشتها شنیده میشد و بالاخره به کوچه‌ی ما هم رسید و زیبا همچون گذشته٬ یادآور خاطرات دوباره روییدن شد.

ما همگی درها رو گشودیم. پرده‌ی دل باز کردیم و با یک آری از سر شوق پرستوهای مهاجر رو به خونه‌ی دلمون مهمون کردیم. یکبار دیگه بدون هیچ حساب با طبیعتُ٬ سوار چرخ فلک زندگی شدیم و کودکانه به استقبال شادیها رفتیم. و از نو شکفتیم و جوانه زدیم و تازه شدیم . دل رو از هر غبار و زنگاری خونه‌تکونی کردیم و زیبایی ها رو مهمون دلهای گرممون کردیم . و یکبار دیگه به بهار و زندگی لبخند زدیم. و به خاطر آوردیم درسی که گلهای رازقی در هر بهار از رویش خویش به زندگی میدهند.

گل های رازقی در پشت پنجره با شور و شیفتگی در فصل بهار همواره پیامی ره آورد دارند. آنها می گویند که زمستان را طی نموده ، دی نموده اند. میگویند که یخ زدن ها را در کالبد درهم شکستن. گلهای رازقی میگویند که با دمیدن شمیم بهار، گل عشق آنها جوانه می زند. عطر آنها نسیم را مست میکند و زندگی را به وجد می آورند. آنها میگویند که چگونه در بهار عشق میتوان خاطره ی یک عطر مانا بود. آنها میگویند که به چه شیوه میتوان از نحوست ، رخوت و انجماد و رکود گذشت و به بهار زندگی لبخند زد. گلهای رازقی چند روزی بیش در فصل بهار در پشت پنجره میهمان ما نیستند اما می آموزند که خاطره ی رویششان همیشه ماناست
گلهای رازقی در پشت پنجره ...


بهارانه ها تقدیم شما همیشه گل‌های بهار